در تاریخ اندیشه اقتصاد مکتب اقتصادی به گروهی از اندیشمندان گفته میشود که دیدگاه مشترکی در رابطه با نحوه کار اقتصاد دارند. هرچند همه اقتصاددانان در مکاتب اقتصادی قرار نمیگیرند، طبقهبندی اقتصاددانان در مکتبهای فکری اقتصادی، بخصوص در دوره مدرن رایج است.
اندیشه اقتصادی را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد:
نظریه اقتصادی سیستماتیک عمدتاً از آغاز دوران مدرن توسعه یافته است.
مکاتب اقتصادی عبارتند از:
1)مکتب کلاسیک
مکتب کلاسیک، بر اساس فلسفه اصالت فرد در امور اقتصادی، در سال ۱۷۷۶ در انگلستان بنیان نهاده شد. بنیانگذار علم اقتصاد و مکتب کلاسیک آدام اسمیت بود.
2)مکتب کینز
اقتصاد کِینزی یا کِینزیگرایی نظریهای در اقتصاد کلان است که بر مبنای ایدههای اقتصاددان انگلیسی، جان مینارد کینز بنا شدهاست. اقتصاددانان کینزیگرا با این استدلال که تصمیمات بخش خصوصی گاه ممکن است منجر به نتایجی غیرکارا در اقتصاد کلان شود، از سیاستگذاری فعال دولت در بخش عمومی حمایت میکنند. به عنوان مثال کینزیگراها از سیاستهای پولی اعمال شده توسط بانک مرکزی یا سیاستهای مالی حکومت به منظور پایدار کردن چرخه تجاری حمایت میکنند.
متعاقباً، اصطلاح «اقتصاد کینزی» برای اشاره به این مفهوم به کار میرفت که عملکرد اقتصادی مطلوب بهوسیله تأثیرگذاری بر تقاضای کل از طریق تثبیت فعالیتهای اقتصادی دولت و همینطور اتخاذ سیاستهای مداخلهجویانه دولت در اقتصاد قابل دستیابی بود. اقتصاد کینزی به عنوان نظریة «بخش تقاضا» در نظر گرفته میشود که بر تغییرات کوتاهمدت اقتصاد تمرکز دارد.
کینزگرایی ملی، نوعی سیاست اقتصادی ـ سیاسی است که در تلاش است در درون نظام سرمایهداری با ارائه مجموعهای خدمات رفاهی ـ اجتماعی و کنترل نسبی اقتصاد توسط دولت از بروز بحرانهای ادواری و غیرادواری نظام اقتصادی سرمایهداری جلوگیری کند. جمله معروف کینز خطاب به کلاسیک ها: «ما در بلند مدت مردهایم»
3)مکتب نئوکلاسیک
دیدگاه نئوکلاسیک درمورد ساز و کار کارایی قیمت در حل مشکلات اساسی تخصیص و تولید اغراق میکند، مشکلاتی که حاصل کمبود منابع اند.
4)مکتب کینزی متعارف
ایده های برجسته در مکتب کینزی متعارف به صورت زیر است:
۱. اقتصاد ذاتا بی ثبات است و در معرض شوکهای غیرقابل پیشبینی قرار دارد.
۲. اگر اقتصاد در معرض یک اختلال قرار گیرد، به سرعت خودش به تعادل نمیرسد.
۳. سطح تولید و اشتغال کل اساسا به وسیله تقاضای کل تعیین میگردد و مسئولان میتوانند برای تاثیر گذاری بر تقاضا مؤثر مداخله کنند تا بازگشت سریع تر به اشتغال کامل را تضمین نمایند.
۴. در جریان سیاست تثبیت، به طور کلی سیاست مالی بر سیاست پولی ترجیح دارد.
5)مکتب پول گرایی متعارف
برای تکامل پول گرایی متعارف سه مرحله زیر وجود دارد:
مرحله یک: نظریه مقداری پول
مرحله دو: ورود انتظارات به تحلیل منحنی فیلیپس
مرحله سه: نگرش پولی به نظریه تراز پرداختها و تعیین نرخ ارز
6)مکتب دور تجاری حقیقی
نظریه دور تجاری حقیقی که بـه وسیله طرفداران جدیدش توسعه یافت، بـر ایـن فرض بنا شـد کـه نرخ پیشرفت فنی دارای نوسانات تصادفی بزرگی است. شوکهایی که از بخش عرضه بـه تابع تولید وارد میشوند، نوساناتی را در تولید و اشتغال کل ایجاد میکنند؛ زیرا افراد عقلایی به ساختار تغییر یافته قیمتهای نسبی از طریق تغییر در عرضه کار و تصمیمات مصرفی واکنش نشان میدهد.
7)سوسیالیسم تخیلی
سوسیالیسم تخیلی واژهای است که اولین بار توسط کارل مارکس به سوسیالیستهای پیش از وی گفته شدهاست. وی عقیده داشت که بیشتر سوسیالیستهای اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم انسانگرایانی هستند که نسبت به بهرهکشی شدیدی که با سرمایهداری ابتدایی همراه بود اعتراضی بجا داشتند. وی با وجود تحسین بسیار آنها، این لقب کنایهآمیز را در مورد آنها به کار برد و معتقد بود بیشتر آنان خیالپردازانی در جستجوی مدینه فاضلهاند که امیدوارند با اتکای به خرد و شعور اخلاقی طبقه تحصیلکرده، جامعه را تحول بخشند. به نظر وی بیشتر افراد تحصیلکرده اغلب اعضای طبقات بالا هستند و بدین جهت پایگاه اجتماعی، رفاه، دانش و آموزش برتر خود را مدیون امتیازات موجود در نظام سرمایهداری بوده و در حفظ آن کوشش میکنند و وجود تعداد محدودی افراد انسانگرا در میان آنان به تحقیق نمیتواند پایگاه قدرتی برای تغییر محسوب شود و برای آنهایی که به تحقق چنین تغییری عقیده داشتند واژه سوسیالیستهای تخیلی را به کار برد.
در واقع سوسیالیسم تخیلی مبتنی بر احساسات است و بدون تحلیل علمی از پدیدهای اقتصادی و اجتماعی و بدون ارائه راهکارهایی مبتنی بر تحقیقات علمی برای رفع مشکلات اقتصادی یا پیاده شدن نظام اقتصادی مورد نظر است.
اگرچه سوسیالیسم تخیلی سهم چندانی در ارائه راه حل برای مشکلات اقتصادی ندارد و راه عملی پیاده کردن نظام اقتصادی سوسیالیستی را نمینمایاند با این وجود با انتقاد خود از نظام اقتصادی حاکم و طرح نظام اقتصادی مبتنی بر مساوات و عدالت اجتماعی و به دور از مشکلات توزیع در نظام حاکم در نشان دادن ضعف نظام سرمایهداری و ایجاد واکنش در برابر این نظام بیتاثیر نبودهاست.
8)مکتب اصالت طبیعت
فیزیوکراسی یا فیزیو کراتیسم به معنی تسلط طبیعت و در واقع آموزه اقتصاد ملی طبیعت میباشد. دوران حیات این مکتب از سال ۱۷۵۸ همزمان با «تابلوی اقتصادی» دکتر کنه بنیانگذار این مکتب تا سال ۱۷۷۶یعنی در تاریخ انتشار کتاب معروف «ثروت و ملل» آدام اسمیت میباشد.
در واقع حیات این مکتب همزمان با پیشرفت علوم و فنون مکانیک وگسترش افکار ناتورالیستی (یک جهان بینی فلسفی است که بر اساس آن همه چیز به وسیله طبیعت و طبیعت تنها به وسیله خودش توضیح پذیر است) به وجود آمد.
فیزیوکراتیسم اولین مکتب اقتصادی است که به بیان قواعد علمی اقتصاد پرداخت و بیشترین سهم را در شکلگیری اصول اولیه نظام اقتصادی سرمایهداری داشت. مبنای این مکتب بر پایه فلسفه دئیسم استوار بود. دئیسم یا «مکتب خداپرستی طبیعی» از ریشه لاتین دئوس به معنی خداست که در قرن ۱۷ و ۱۸ پدید آمد و با کلیسا مخالف بود و منکر وحی بود و عقل و ندای طبیعت را برای سعادتمند شدن انسان کافی میدانست و کلاً بر طبق نظر این فلسفه خداوند منشأ هستی میباشد و دنیا را خلق نموده و پس از خلقت هیچ چیز در جریان عالم دخالت نمیکند. در واقع خداوند دخالتی در این دنیا بعد از خلقت نمیکند مانند ساعتسازی که ساعتی را میسازد اما بعد از آن ساعت خود کار میکند و نیازی به دخالت سازندهاش ندارد. همینطور جهان هستی نیز با قواعد طبیعی که خداوند در بدو خلق کردن در آن نهاده به حیات خود بدون نیاز دخالت خدا ادامه میدهد در واقع تعبیر دئیسم از خداوند معمار بازنشسته است.
9)مکتب سوداگری
سوداگرایی یا مرکانتیلیسم شیوهای است که برای حداکثر سازی صادرات و حداقل کردن واردات در یک اقتصاد طراحی شده است و برای رسیدن به این هدف؛ امپریالیسم، استعمار و همچنین حمایتگرایی در تجارت کالا را افزایش میدهد. این روش به دنبال دستیابی به مازاد حساب جاری یا کاهش کسری حساب جاری است. مرکانتیلیسم یک خط مشی اقتصادی است که هدف آن ارتقای ذخایر پولی بوسیلة تراز تجاری مثبت بهویژه در کالای نهایی است. از نظر تاریخی؛ این گونه روشها غالباً به جنگ و گسترش استعمار منجر میشود.
10)اخلاق گرایی اقتصادی
اسکولاستیک، از ریشه لاتین اسکولا، به معنی مدرسه میباشد. در قرون وسطی، علم و حکمت، تنها در مدارس کلیسا، تدریس میشد؛ بنا بر این، مجموعه علم و حکمت، منتسب به مدرسه و به نام اسکولاستیک، معروف شد، و طرفداران این مکتب، مدرسیون، نام گرفتند. از نمایندگان این مکتب، میشود به توماس آکویناس و آلبرتوس ماگنوس، اشاره کرد.
این مکتب از قرن نهم تا پانزدهم میلادی رواج داشت و هدفش بسط تعالیم حضرت عیسی توسط فلسفه یونان بود. از دیدگاه اقتصادی این مکتب نوعی اقتصاد ملی بر مبنای اخلاق ارائه میکند و مسائل اقتصادی تا حدی که مربوط به اخلاق و تعالیم مسیحیت است مورد بررسی قرار میگیرد.
11)مکتب اتریش
اقتصاد اتریشی یا مکتب اتریشی که به مکتب وین نیز مشهور است یکی از مکتبهای اندیشة اقتصادی خارج از جریان اصلی است که بر سازمان یابی خود به خودی بر اساس ساز و کار قیمتها تأکید دارد. فردگرایی روششناختی و خنثی نبودن پول از دیگر مشخصههای فکری آن است.
12)مکتب استکهلم
مکتب استکهلم یکی از مکتبها در اندیشههای اقتصادی است. این عنوان به گروهی تا حدی سازمان یافته از اقتصاددانان اهل سوئد اشاره دارد که در دهة ۱۹۳۰ در استکهلم سوئد مشغول به همکاری بودهاند..
مکتب استکهلم مانند جان مینارد کینز در اقتصاد کلان و نظریههای تقاضا و عرضه، به همان نتیجهگیری رسید. مانند کینز، آنها هم از نوشتههای ناوت ویکسل؛ یک اقتصاددان اهل سوئد که در اوایل قرن بیستم فعال بود، الهام گرفتند
13)نئولیبرالیسم
نئولیبرالیسم لفظی است که کاربرد و تعریف آن در طول زمان تغییر یافتهاست. در وهلة نخست نظریهای در مورد شیوههایی در اقتصاد سیاسی است که برای تحقق آزادیهای کارآفرینانه و مهارتهای فردی در چارچوب نهادی که ویژگی آن حقوق مالکیت خصوصی قدرتمند، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است. از نظر نئولیبرالیسم، نقش دولت، ایجاد و حفظ یک چهارچوب و نهادی مناسب برای عملکرد این شیوهها است؛ مثلاً دولت باید کیفیت و انسجام پول را تضمین کند. بهعلاوه، دولت باید ساختارها و کارکردهای نظامی، دفاعی، قانونی لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمین کند. از این گذشته، اگر بازارهایی در حوزههایی از قبیل زمین، آب، آموزش، مراقبت بهداشتی، تأمین اجتماعی یا محیط زیست وجود نداشته باشد، آن وقت، اگر لازم باشد، دولت باید آنها را ایجاد کند ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند.
استفاده از این لفظ از آغاز قرن بیستم با معانی متفاوت شروع شد، ولی استفاده از آن در معنای کنونی بیشتر در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ از سوی دانشوران در گستره گوناگونی از علوم اجتماعی و نیز از سوی منتقدان آن رایج شد. مدافعان سیاستهای بازار آزاد از استفاده از لفظ «نئولیبرال» خودداری میکنند و برخی دانشوران این لفظ را به معانی متفاوتی توصیف کردهاند.
14)مکتب شیکاگو
مکتب اقتصادی شیکاگو طرفداران لیبرالیسم در مقابله با موج مداخله گرایی که تحت تأثیر مکتب کینز در نظام اقتصادی کشورهای سرمایهداری تأثیرگذار بود به دفاع از اصول و مبانی لیبرالیسم پرداختند و منشا تمام مشکلات را مداخله دولت در اقتصاد دانستند. در راس اینان مکتب شیکاگو و میلتون فریدمن قرار دارد. در حالی که در نظام اقتصادی آمریکا دولت کمترین نقش را در مقایسه با سایر کشورهای سرمایهداری داشت و سهم دولت آمریکا در تولید ناخالص ملی از یک درصد هم تجاوز نمیکرد اما فریدمن چنین میگوید:
«خواهیم کوشید به این سؤال پاسخ دهیم که برای رفع نارساییهای سیستم خودمان که نتایجی مشابه نتایج بالا به بار میآورد (تحتالشعاع قرار گرفتن منافع عمومی به وسیله منافع افراد) چه میتوانیم بکنیم و چگونه میتوانیم دامنه نفوذ و قدرت دولت را محدود کنیم و در عین حال کاری کنیم که دولت در انجام وظایف اصلی خود توانا گردد. یعنی از عهده دفاع از ملت در مقابل دشمن خارجی برآید و بتواند از هریک از آحاد مردم در برابر زور و اجبار هز تن دیگر از هموطنانش حمایت کند و در موارد اختلاف میان مردم به قضاوت درست بپردازد و به ما یاری دهد تا بتوانیم بر سر قوانینی که میباید از آنها پیروی کنیم به توافق برسیم.»
15)مکتب تاریخی قدیم
این مکتب که در طی ۳۰ سال یعنی از سال ۱۸۴۰ تا ۱۸۷۰ رواج داشت واکنشی در برابر مکتب کلاسیک بود و اصول عمده آن را مورد انتقاد قرار داد. بنیانگذاران این مکتب عبارتند از فریدریش لیست، ویلهم روشر و هیلد براند.
16)مکتب اقتصاد اسلامی
اقتصاد اسلامی اصطلاحی به معنای دانش اقتصاد یا فعالیتها و فرآیندهای اقتصادی، بر مبنای اصول و آموزههای اسلامی است. بعضی به علم اقتصاد با لحاظ روشها و مبانی مختلف اما با توجه به ارزشهای مادی و معنوی در سطح فردی و اجتماعی که در اسلام ذکر شده نیز، اقتصاد اسلامی میگویند.
اسلام درباره رفتار اقتصادی فردی و اجتماعی انسان، مجموعهای از هنجارها و ارزشهای ویژه دارد. از این رو دارای نظام اقتصادی خاص خود است که بر پایه دیدگاههای فلسفی آن بنا شده و با سازماندهی اسلامی، دیگر جنبههای رفتارهای بشری؛ یعنی نظامهای اجتماعی و سیاسی سازگار است.
منابع اسلامی یعنی قرآن و سنّت تأکید دارند که رفتار اقتصادی انسان باید در چارچوب هنجارها، ارزشها و الگوهای اخلاقی رفتاری که قرآن و سنّت تعریف میکنند، قرار گیرد. این مطلب حتی در آیات مکّی قرآن که به دوران پیش از هجرت محمد منسوباند، دیده میشود و بخش بزرگی از آثار فقهی که خود بر قرآن و سنّت مبتنیاند، درباره الگوهای رفتار اقتصادی و روابط تجاری است.
اغلب صاحب نظران اقتصاد اسلامی همچون محمدباقر صدر معتقدند اقتصاد اسلامی را میتوان به صورت قسمتی از علم اقتصاد دانست، در این صورت، اقتصاد اسلامی نه علمی مستقل قلمداد میشود و نه ماهیت علمی علم اقتصاد را نفی میکند. بلکه اقتصاد اسلامی، یک مکتب اقتصادی در کنار سایر مکاتب اقتصادی است.
گردآورندگان:
دانشجویان مدیریت بانکداری دانشگاه آزاد اسلامی تهران جنوب
يگانه تقوايي ـ مليكا اسحاقي
استاد
منبع:
کتاب اقتصاد کلان جدید (منشا سیر تحول و وضعیت فعلی)، مترجم دکتر منصور خلیلی عراقی. دکتر علی سوری